معنی نامهای کهن مراغه و بناب

آمار مطالب

کل مطالب : 121
کل نظرات : 28

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 35
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 299
بازدید سال : 1730
بازدید کلی : 41629

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دیاریم بناب و آدرس bonabmath.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : یوسف
تاریخ : سه شنبه 10 دی 1392
نظرات

خود نام مراغه هم که بطلمیوس نام دریاچه ارومیه را در رابطه با آن مارگیانه ذکر کرده است، در اساس به معنی محل مرغزار و چمنزار است.

 

در تاریخ ماد تألیف دیاکونوف در شرح لشکرکشی سارگون دوم از راه آذربایجان به اورارتو از شهر مراغه و کوه سهند (یعنی دارای مرتع بدون سکنه) را به ترتیب تحت نام اوئیش دیش (آو اوش دیش= شهر دارای آب صاف و درخشان) و آوآوش (آوااوسی اورارتویی ها = دارای آب روش و درخشان) نام برده است. در رابطه با همین اسامی در کتاب پهلوی دینکرد نام رود صافی مراغه نیز به صورت آریخشان (آو رخشان= آب درخشنده) ذکر شده است. از اینجا به وضوح معلوم میشود نام کهن دیگر مراغه یعنی افرازه رود هم به معنی افروزه رود یعنی دارای رود درخشان بوده است. اما خود نام مراغه هم که بطلمیوس نام دریاچه اورومیه را در رابطه با آن مارگیانه ذکر کرده است، در اساس به معنی محل مرغزار و چمنزار است. از همین روست که در دوره اعراب نام دیگر ناحیه نواحی شرقی مراغه را گزنا (گثنه= محل گیاهان و علفزار) قید نموده اند. چنانکه در شرفنامه امیر شرفخان بدلیسی ثبت است در دوره شاه طهماسب صفوی نیز این ناحیه (کاراجیک حالیه) محل نگهداری اسبان ارتش ایران بود. این سنت تا عهد اوایل انقلاب اسلامی باقی بود. در گوشه شمالی کاراجیک (=محل جنگجویان) آتشکده آذرگشنسب (آتش اسب نر) قرار داشت که تا اوایل انقلاب باقی بود و زیارتگاه کایین گبه (معبد اسب شاهی) نامیده میشد. در اوستا، فرگرد اول وندیداد ناحیه مراغه ایرانویج (ایران اصلی یا در اساس علفزار حیوان نجیب) خوانده شده است.

در همین فرگرد اوستایی آفت آنجا مار بزرگ و زمستان دیو داده ذکر شده است. احتمال دارد منظور مارهای بزرگ مارهای فراوان رودخانه موردی چای مراغه یا همان رود پر مار و ماهی دائیتی اوستا منظور باشد که اخیراً در نزدیکی آنجا مار ۸۰ کیلویی را کشف نمودند. حتی ممکن است صورت کهن خود نام قدیمی مراغه یعنی مارگیانه مد نظر گرفته شده باشد که با وجه اشتقاق نادرست مار گیانه به معنی جایگاه مار خواهد بود. سید احمد کسروی با فرض صورت کهن مراغه به صورت ماراوا به همین هیئت انحرافی نام مراغه نزدیک شده است. در اوستا و کتب پهلوی رود دارجه (مغانجیق= جایگاه مغان) شاخه رود دائیتی (موردی چای) محل روستای زادگاهی زرتشت به شمار رفته است. باید منظور خود روستای مغانجیق مورد نظر بوده باشد. سپیتمه پدر سپیتاک زرتشت داماد داماد و ولیعهد آستیاگ (آژیدهاک، آخرین پادشاه ماد) بوده و در ولایات جنوب قفقاز (آذربایجان و اران و ارمنستان) حکمرانی می نموده است. در شاهنامه و اوستا وی تحت القاب جمشید (شاه صاحب جام)، هوم عابد (عابد شراب مقدس)، گودرزکشوادگان (سرود دینی دان شیواسخن) و لهراسب (گسترنده درد شراب) یاد شده است.

همانند آستیاگ وی در قیام کورش سوم (=فریدون یعنی منسوب دوست منش=هخامنشی) به قتل رسید. مراکز حکومت وی به عنوان مقر تابستانی دژ شوشی قره باغ (ورجمکرد) و به عنوان مقر زمستانی شهر مراغه بوده است. اوستا و کتب پهلوی اصرار دارند که زادگاه سپیتاک زرتشت پسر سپیتمه همین مراغه (رغه زرتشتی) بوده است نه دژ شوشی. القاب اوستایی سپیتاک زرتشت، زریر (زئیری و ئیری یعنی زرین مو، زریادر خبر خارس میتیلنی) و سپنداته (مخلوق مقدس) بوده است که این لقب اخیر بعداً به خطا به قاتل وی داریوش اول تعلق گرفته است. سپیتاک زرتشت در تواریخ یونانی بیشتر تحت لقب گائوماته بردیه (سرود دان تنومند)، پاتی زیت (حافظ سرودهای دینی) و تنائوکسار (تنومند) معرفی شده است. وی داماد و پسر خوانده کورش سوم بود و در عهد کورش سوم مکان فرمانروایی وی از آذربایجان به بلخ الحسنه (=نپال به زبان تبتی یعنی سرزمین مقدس) و شمال غربی هندوستان منتقل شده بود.

در سمت هندوستان وی تحت القاب شاهزاده گوتمه بودای بلخ و گوتمه مهاویرا شناخته میشده است. او که نائب السلطنه کمبوجیه در هنگام سفر جنگی او به مصر بود، در جریان کودتای داریوش اول به قتل رسید. او بعد از شایعه مرگ کمبوجیه در مصر بعد از مشورت با وه یزداته بردیه پسر کورش حکومت خود را با اصلاحات عمیق اجتماعی بر امپراطوری هخامنشی رسمی اعلام نموده بود.

در باب نامهای کهن بُناب یعنی بناجو (یعنی واقع در گوشه نهر) در خبر حمدالله مستوفی و اردهر (واقع در گوشه و کنار نهر) در خبر ابن حوقل گفتنی است که این اسامی به واسطه واقع بودن این شهر در محل مصب رودخانه صافی به دریاچه اورومیه به آن داده شده اند. بناب محل محصولات جالیزی معروف شهرستان مراغه به خصوص خیار است. در عهد ابن حوقل خربزه آن معروفتر بوده است. وی در کتاب خود صوره الارض می آورد: "در یکی از دیه های مراغه به نام اردهر خربزه معروف به اردهری است که مستطیل (مکعب مستطیل) شکل و بد منظر ولی بسیار شیرین و خوشمزه و شبیه خربزه خراسان است."



Ad
تعداد بازدید از این مطلب: 1121
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








بناب شهری است در آذربایجان شرقی. درست است بناب از نظر وسعت یکی مانده به آخر در استان است ولی تمدن بزرگی را در حود جای داده است زمانی که در میاندوآب چند خانوار زندگی می کردند جمعیت بناب به1000نفر هم می رسید.داشتن مردم خوب ودلیر ومسولان کارگشته باعث پیشرفت این شهرستان شد . این شهرستان هم دانشگاه دولتی دارد وهم فرودگاهی بنام سهند را در خود جای داده استوهم پیست اتومبیل رانی موتور سواری واسب دوانی دارد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود